پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

******
فصل سوم،ایپزود اول:
پروانه پلک هایش را از هم گشود.لامپ پر نور سقف چشم هایش را اذیت کرد.به طور غریزی چشم هایش بسته شدند.بعد از چند ثانیه دوباره آن هارا باز کرد.محیط اطراف برایش ناآشنا بود.موهایش مثل یک خرمن علفزار روی بالشت پهن شده بودند.سرش را خم کرد،هیچ چیز نمی فهمید.
_من کجام؟
روی دیوار سفید رنگ اتاق قاب عکس هایی آویخته شده بود.بلند شد وروی تخت نشست.همه چیز برایش ناآشن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    هوتن نمرده باشه 😭😭😭خاهش میکننممم😩

    ۳ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    خیررر نمی میره

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    حامی ازکجاآمدچرادست ازسرپروانه برنمیداره چطورح هوتن کروحامی مریضهای روانی🙏

    ۳ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    در پارت بعدی معلوم میشه چطوری اینجوری شده

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.